انشا از زبان یک درخت کوتاه انشا از زبان یک درخت تنها در بیابان انشا تخیلی درخت انشا در مورد تک درختی در بیابان انشا در مورد درخت علم انشا درمورد درخت تشنه و جویبار انشا در مورد درختکاری سوم ابتدایی جملاتی از زبان درخت

 

انشای خودم را از زبان یک درخت تنومند و بزرگ که تبدیل به نیمکت شد آغاز میکنم . 

من یک درخت تنومند بودم با شاخه‌ای درشت و برگ‌های سبزرنگ.

من کنار دوستان و همسایگانم به‌خوبی زندگی می‌کردیم

و در روزها چندنفری زیر سایه‌ی ما استراحت می‌کردند و به ما آب می‌دادند.

تا این‌که سال‌ها گذشت و من پیر شدم و چند انسان آمدند من را قطع کردند

و در ماشین خود گذاشتند و مرا به یک محل بزرگ بردند

روی درب ورودی آن محل نوشته بود کارخانه‌ی چوب‌بری

.من ترسیده بودم اما کمی هم خوشحال ، خوشحالی خود را میدانم برای چه بود…

و مرا روی دستگاه چوب بردی انداختند و قطعه‌قطعه‌ام کردد

و بخشی از قسمت‌هایم را به کارخانه‌ی کاغذسازی و بیشتر قسمت‌هایم را به کارخانه‌ای بردند

که قسمت‌های بدن من را به هم با میله‌ای آهنی می‌چسباند.

انشا درباره درخت
و من از شدت ترس به خواب رفتم وقتی بیدار شدم دیدم در اتاقی هستم

نگاهی به خودم کردم و لبخندی زدم و گفتم:

چه میز خوشگلی شده‌ام و نگاهی به کنار خود کردم چندها میز دیگر را دیدم و با آن‌ها گفت‌وگو کردم که شما اهل کجایید و …

تا بعد از مدتی مرا به ساختمانی بزرگ بردند کار میزهای قدیمی.

از آنان پرسیدم که من کجا هستم ؟

گفت شما در مدرسه‌اید و به دانش آموزان خدمت می‌کنید

و سهمی در آینده‌ی کشور دارید و باید به خودمان افتخار کنیم

انشا درباره درخت
من خیلی خوشحال شده بودم اما تا این‌که یکی از آنان گفت باید رنج‌های زیادی را تحمل‌کنی

که بعد از گذشت روزها به آن‌ها عادت می‌کنید.

از آن پرسیدم چه رنجی؟

او گفت داش آموزانی هستند که دوست دارند روی ما خط بکشد و نقاشی بشکند آیا می‌توانی این‌ها را تحمل‌کنی؟

من به آن گفتم آری من پیر شده‌ام و از پس مشکلات زیادی برآمده‌ام و برای آینده‌ی کشورم هر سختی را تحمل می‌کنم.

تا این‌که مدرسه‌ها شروع شدند و دانش آموزان میزهای خود را انتخاب کردند.

و میز هم خیلی خوشحال و کنجکاو بود زیرا زندگی‌اش از این به بعد برای دانش‌آموزانی بود که سرمایه کشور هستند

و هرسال با شور و کنجکاوی منتظر دانش آموزان جدیدتری می‌شد.

نتیجه گیری : 
برای درست کردن یک نیمکت یا صندلی یا کتابخانه یا حتی یک دفتر درختان زیادی قطع میشوند و خیلی زحمت میکشند تا برای ما این وسایل را درست کنند . پس باید آنها را خراب نکنیم تا خدا از ما بچه ها راضی باشد .