انشا در مورد امام زمان کلاس هفتم انشا در مورد امام زمان کلاس پنجم انشایی درباره ی ظهور امام زمان انشا احساسی در مورد امام زمان انشا در مورد امام زمان به زبان عادی و ادبی انشا در مورد امام زمان عج الله انشا در مورد نیمه شعبان کلاس چهارم انشاء درباره امام زمان (عج)

آسمان اینجا همیشه ابری است؛بی آن که بارانی در میان باشد،ابرها رسالت خود
را انکار می کنند.

اینجا زمین است؛با مردمی که لب ها و سرهایشان می جنبد و تکان می خورد؛بی رد
و بدل شدن لبخندی و پیام محبتی.

اینجا دنیای تمام چیزهای ناتمام است:کوچه ها،شهرها،ابرها،انسان ها،محبت ها...

اینجا سرزمینی به نام زمین است که دیریست در انبوهی از خاطرات متشنج،حتی
آخرین ملاقاتش را نیز با آسمان از یاد برده است.

اینجا ،چیزی کم است؛اینجا نفس کشیدن سخت است،کوله باری از نبودن چشمانت،بر
شانه های زمین سنگینی می کند.

اینجا چیزی به انتهای خود نمی رسد،بی آنکه آغازش را چشمانت نظاره گر باشند.

جاده ها برای رسیدن، ابرها برای بارش و لب ها برای لبخند،گم شده ای
دارند؛گم شده ای شبیه به چشمانت.

اینجا بدون چشم های تو هیچ ناتمامی تمام نمی شود.چشم هایت یعنی:رساندن همه
ی نرسیده ها به تمام نرسیدنی ها!

تا کی شب به شب،به نیت سرودن غزلی عاشقانه برایت،مرثیه ای سوگوار برای خود
بسرایم؟

تا کی کودکان بهانه گیر چشمانم را با لالایی نامت به دنیای رؤیایی خواب
بکوچانم و با کابوس نبودنت تنها گذارمشان؟

تا کی مدار عقربه های ساعت را به سمت طلوع جمعه ای زلال بچرخانم و غروب های
خاکستری جمعه هارا شماره کنم؟

تا کی امید آمدنت را بهانه ای سازم برای ادامه ی حیات گل های حیاطمان و تو
نیایی؟

 

تا کی سلام هایم را برایت پست کنم و نشانی ات را پشت پاکت ننویسم؟

تا کی شمع های قلبم را نذر آمدنت کنم و حاجت نگیرم؟
تا کی کفش های سرسخت زندگی ام پرسه زدن را تجربه کنند و کوچه باغ بودنت را
رد نشوند؟

تا کی چتر پلک هایم را در بارش یکریز باران های دائمی نبودنت بگشایم و
ببندم و تو نیز نباشی و نیایی؟

تا کی؟ تاکی؟..