متن در مورد خانه مادربزرگ توصیف مادر بزرگ انشا در مورد صندوقچه مادربزرگ انشا در مورد مادربزرگ مهربان متن در مورد خانه قدیمی مادربزرگ انشا در مورد خانه های قدیمی توصیف حیاط خانه مادربزرگ انشا در مورد خانه های قدیمی در پاییز

همیشه بعداز غذا خوردن بهترین و لذت بخش ترین کار خوابیدن است.
تصورش دلنشین است که بعد از یک روز فوق العاده سخت توسط مادربزرگ مهربان و لپ گلی خود دعوت به خوردن آش دوغ دلچسب و خوابیدن زیر کرسی بزرگ مادربزرگ بشوی؛ فکرش را کن!!
بعداز یک روز خسته کننده در مدرسه که از قضا آن روز امتحان ادبیات را هم خراب کرده باشی،ناراحت و عصبانی به خانه میروی، لباس هایت را با بی حوصلگی عوض می کنی و یک راست به خانه ی مادربزرگ تپلت میروی و از آش دوغ خوشمزه و ترش و داغ او می خوری...اوووووم😋
سپس در زیر کرسی دراز میکشی و در خود جمع می شوی؛به بخت و اقبال خود فکر میکنی،،فکر میکنی که:《آخه چرا امروز که من هیچی نخونده بودم باید امتحان میگرفت؟؟》
همانطور که داری با خودت فکر میکنی پتوی گل باف و لطیفی را که روی خود کشیده ای را لمس می کنی و عطر خوشبوی چای معطر مادربزرگ را با تمام وجودت بو میکنی،،و در آخر خواب که کم کم مهمان چشمانت می شود و از یک دنیای واقعی وارد دنیای رویایی و آرام خود می شوی....

پاکدشت
فاطمه غیب اله الوند
نام دبیر:
سرکار خانم سعیده فرهادی
پایه ی نهم مدرسه ی هاجر